فیلم که به تهیه کنندگی پیتر جکسون ساخته شده، در آینده بسیار دور اتفاق میافتد که تمدن بشریت توسط یک رویداد فاجعهبار نابود شده است و انسانها روش و راه جدیدی را برای زندگی و ادامه بقا پیدا کردهاند. در حال حاضر شهرهای غولپیکر در حال فرمانروایی روی زمین هستند و شهرهای کوچکتر را برای تصاحب منابع حیاتی باقیمانده زمین میبلعند و منابع این سیاره در آستانه به پایان رسیدن است…
فیلم در سال ۱۹۲۷، چندین ماه پس از دستگیری جادوگر سیاه بدنام گلرت گریندلوالد آغاز میشود. با این حال، گریندلوالد همانگونه که قول داده بود موفق به فرار پرسر و صدایی از زندان شده و مشغول گرد آوردن طرفداران بیشتری برای آرمان خود، یعنی ترفیع جایگاه جادوگران بر تمام مخلوقات غیرجادویی، بوده است. تنها کسی که شاید بتواند او را متوقف کند جادوگری است که زمانی عزیزترین دوست او شناخته میشد، آلبوس دامبلدور…
زمانیکه در طی یک حمله سایبری هویت تمام عاملان مخفی بریتانیا فاش می شود، جانی اینگلیش مجبور می شود تا به بازنشستگی خود پایان دهد و این هکر نابغه را پیدا کند…
شکارچیان با DNA تقویت شده، قویتر، باهوشتر و مرگبارتر از همیشه بازگشتهاند. زمانی که یک پسر جوان، به طور تصادفی باعث بازگشت آنها به زمین میشود، تنها یک سرباز سابق ارتش و یک معلم علوم پایه ناراضی میتوانند از انقراض نسل بشر جلوگیری کنند.
تانوس بعد از به دست آوردن سنگ قدرت، به همراه فرقه سیاه (کال اوبسیدین. ایبانی ماو. پروکسیما میدنایت و کوروس گلایو) جلوی سفینهٔ بازماندگان آزگارد را میگیرد. ثور، هایمدال، لوکی و هالک تلاش دارند تا جلوی تانوس را بگیرند اما…
هان سولو، از طریق یک سری فعالیتهای جسورانه در دنیای زیرزمینی تاریک و بسیار خطرناک جنایتکاران، با چوباکا ملقب به چویی، کمک خلبان و بهترین دوست او در آینده، و لاندو کالریسیان که یک فرد بدنام است، آشنا میشود و این شخصیتها یکی از غیرعادیترین قهرمانهای دنیای جنگ ستارگان را در یک ماجراجویی همراهی خواهند کرد…